اخبار قرآنی( قرآن در هلند نایاب شد )

قرآن در هلند نایاب شد

در پی انتشار فیلم ضد اسلامی فتنه ، هلند این روزها شاهد اقبال شدید مردم این کشور برای خرید قرآن های الکترونیکی ترجمه شده به زبان هلندی است.

به گزارش سرویس بین الملل برنا به نقل از المحیط، بر اساس گزارش مطبوعات هلند انتشار فیلم فتنه نتایج معکوسی در مقایسه با اهداف سازنده آن داشته و باعث شده است مردم آمستردام به کتابخانه هایی که کتب اسلامی از جمله ترجمه الکترونیکی قرآن ارائه می کند روی آورند.

بنا بر این گزارش ، خرید گسترده نسخه نرم افزاری قرآن به زبان هلندی باعث شده است در مدت دو روز ، این محصول در بازار هلند تقریبا نایاب شود.

المحیط نوشت: این در حالی است که بسیاری از مطبوعات هلند واکنش مسالمت آمیز مسلمانان و موضع گیری های حکیمانه آنان را در پی این اقدام ستوده اند، موضع گیری که سبب شده احساسات مردم هلند نسبت به مسلمانان برانگیخته شود و در واقع باعث شده است تا فیلم ضد اسلامی گرت ولدرز نتایج معکوسی بر افکار عموم داشته باشد.

به نوشته این گزارش، روزنامه هلندی دی تلگراف اقدام مسلمانان را به برگزاری یک کارگاه گفتگو با حضور متفکران هلند در مورد قرآن عنوان اصلی خود قرار داد.

جوانان مسلمان با بر پایی یک کارگاه گفتگو درباره قرآن در حاشیه شهر آمستردام در روز جمعه نشان دادند ، قرآن کتاب عبادت و هدایت است و آنچه که نماینده هلندی در فیلم خود نمایش داده نوعی دروغ پردازی و تحریف حقایق بوده است.

المحیط افزود: در زمان برگزاری این کارگاه یکی دیگر از هلندی ها مسلمان بودن خود را آشکار کرد تا سومین شخصی باشد که در عرض یک هفته در واکنش به عبارت پایانی فیلم فتنه (مسلمانان اروپا را متوقف کنید) مسلمان می شود.

اخبارقرآنی ( معرفی یک سایت دینی و قرآنی )

 

معرفی یک سایت دینی و قرآنی

امروز در اینترنت جستجو می کردم به این آدرس که می تواند پاسخگوی نیازهای دینی و قرآنی باشد برخوردم بعضی سوالات هم که مطرح شده و پاسخ داده شده در زیر آمده است   http://www.pasokhgoo.ir/fa

 
 

اخبار قرآنی(نیامدن واژگان «معنی»، «یعنی» و مشتقات آن‌ها در قرآن)

 

نیامدن واژگان «معنی»، «یعنی»

 و مشتقات آن‌ها در قرآن تصادفی نیست

 

چگونه است که لفظ «معنی» و «یعنی» و مشتقات آن‌ها در قرآن دیده نمی‌شود؟ نمی‌توان آن‌را تصادفی تلقی کرد؛ به‌ویژه آن‌که در شرح مضامین ادبی نمی‌توان لفظ «معنی» و «یعنی» را کنار گذاشت. هم‌چنین، پدیدآمدن اصطلاحاتی همچون «عالم معنا»، «معنویت» و تفکیک عالم معنا از عالم واقعی، سبب قطع ارتباط میان زندگی واقعی و تصورات ذهنی ما شده است.

علی طهماسبی، دین‌پژوه معاصر

تا به حال چندین بخش از مصاحبه خبرنگار سرویس اندیشه و علم خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) با «علی طهماسبی»، متفکر برجسته نمادشناسی، اسطوره‌شناسی و دین‌پژوه معاصر تقدیم شد. اینک ادامه این گفت‌وگو را درباره ارجاع لفظ به وقایع، یا رابطه دال و مدلول در زبان قرآن کریم پی می‌گیریم.
قسمت پیشین را این‌جا بخوانید

نویسنده کتاب «بودن دشوار آدمی» به اهمیت ارتباط ارجاع لفظ به معناهای بیگانه با امور واقع یا ارجاع لفظ به وقایع اشاره کرد و گفت: پیش‌تر گفته شد که رابطه‌ الفاظ با مصداق‌های عینی و طبیعی در زبان عرب در روزگار بعثت و مصداق‌های عینی و طبیعی، نقش معناکننده را برای الفاظ داشتند و به این‌گونه عرب روزگار بعثت، برای فهم یک لفظ ـ به‌ویژه الفاظی که امروزه به عنوان «اسم معنا» شناخته می‌شوند ـ نیازی به فرهنگ‌نامه و کتب لغت نداشته است؛ به تعبیر دیگر، هر لفظی با الفاظ دیگر معنا نمی‌شد؛ بلکه هر لفظی ذهن مخاطب را به چیزی عینی و محسوس حواس معطوف می‌کرد.

وی افزود: آنچه امروزه در زبان ادبی، به عنوان «معنا» مطرح است،‌ عبارت است از صورت‌هایی ذهنی که مستقل از ذهن و جدای از تخیل آدمی، وجود ندارند؛ یعنی در زبان ادبی امروز، معمولا ارجاع لفظ به معنایی است که آن معنا یک واقعه‌ وجودی در هستی دانسته نمی‌شود؛ بلکه «معنا» یک تصور ذهنی است که شاعر یا نویسنده خالق آن دانسته می‌شود. این تصور ذهنی، اگرچه عناصر تصویری خود را از عالم واقع انتزاع کرده است، اما این تصاویر در چینش تازه‌ای قرار می‌گیرد و یک نظام مفهومی در ذهن پدید می‌آورد، نظامی که در بسیاری موارد نمی‌تواند پای خود را از چارچوب زبان بیرون بگذارد و شاید ربطی به وقایع هستی و نظام هستی هم نداشته باشد. اصطلاح «رابطه‌ دال با دال» بیشتر معطوف به مضامین ادبی از این دست باشد و به گمان من همین یکی از وجوه افتراق زبان ادبی امروز با زبان دینی در روزگار بعثت می‌تواند باشد.

آنچه امروزه در زبان ادبی، به عنوان «معنا» مطرح است،‌ عبارت است از صورت‌هایی ذهنی که مستقل از ذهن و جدای از تخیل آدمی، وجود ندارند؛ یعنی در زبان ادبی امروز، معمولا ارجاع لفظ به معنایی است که آن معنا یک واقعه‌ وجودی در هستی دانسته نمی‌شود؛ بلکه «معنا» یک تصور ذهنی است که شاعر یا نویسنده خالق آن دانسته می‌شود

خالق کتاب «مریم؛ مادر کلمه» اذعان کرد: در زبان عرب روزگارز بعثت واژه‌ «معنا»، «یعنی» و دیگر مشتقات آن، حضوری در زبان نداشته است و ممکن است این پرسش همچنان باقی بماند که چگونه است که لفظ «معنی» و «یعنی» و دیگر مشتقات آن در مجموعه‌ واژگان قرآن دیده نمی‌شود؟ نمی‌توان این مسئله‌ را تصادفی تلقی کرد و به‌گمان من بسی قابل تامل است؛ به‌ویژه آن‌که ما امروز برای شرح مضامین ادبی نمی‌توانیم لفظ «معنی» و «یعنی» را کنار بگذاریم. هم‌چنین، پدیدآمدن اصطلاحات دیگری همچون «عالم معنا»، «معنویت» و تفکیک عالم معنا از عالم واقعی، سبب فاصله افتادن و حتی قطع ارتباط میان زندگی واقعی و تصورات ذهنی ما شده است. تصوراتی که آن را همان «عالم معنا» یا «معنویت» نامیده‌ایم.

«علی طهماسبی» به واژه‌ «معنا» اشاره کرد که امروزه در زبان مصطلح و معمول است و افزود: می‌توان به جای واژه‌ «معنا» از واژه «تبین» و مشتقات آن که در قرآن بسیار به‌کار رفته است، سود برد. اما در ادامه متوجه می‌شویم که این الفاظ را نمی‌توان جایگزین یکدیگر کرد و در عین حال به متن مقدس هم وفادار بود. می‌خواهم به این نکته اشاره کنم که سودجستن از واژه‌ «معنا» در ارتباط با متن مقدس، ممکن است اندیشه‌‌ ما را به عرصه‌های کاملا ذهنی و غیرواقعی بکشاند که نوعی گیرافتادن در میان دال‌های بی‌مدلول است؛ در حالی‌که در زندگی عملی، شاهد واقعیت پیچیده و در هم تنیده‌ای هستیم و قادر به گره‌گشایی از کار خویش نیستیم. اما با توجه به کاربرد واژه‌ تبین و مشتقات آن در قرآن، شاید اتفاق دیگری در اندیشه‌ پدید آید.

کلمه‌ «بین» فاصله‌ قابل رؤیت میان دو چیز را می‌گویند‏، یا چیزی‌که از بین چیزهای دیگر تمیز داده می‌شود. این البته با کلمه‌ «حد» (مرز) متفاوت است، «حد» مرز باریک میان دوچیز است نه چیزی بین چیزهای دیگر. اهمیت واژه‌ «بین» شاید در این باشد که قابل رؤیت است و به وسعت چشم‌انداز مشاهده‌گر است

«طهماسبی» ریشه واژه «تبین» ‌را «بین» دانست و اظهار کرد: کلمه‌ «بین» فاصله‌ قابل رؤیت میان دو چیز را می‌گویند‏، یا چیزی‌که از بین چیزهای دیگر تمیز داده می‌شود. این البته با کلمه‌ «حد» (مرز) متفاوت است، «حد» مرز باریک میان دوچیز است نه چیزی بین چیزهای دیگر. اهمیت واژه‌ «بین» شاید در این باشد که قابل رؤیت است و به وسعت چشم‌انداز مشاهده‌گر است؛ هنگامی‌که چیزی را، واقعه‌ای را، یا صحنه‌ای را مورد مطالعه و ارزیابی قرار می‌دهیم، معمولا آن را از چیزها و از وقایع دیگری که در کنار خود دارد به‌گونه‌ای برجسته‌تر در معرض دید خود قرار می‌دهیم. ترکیب «بین‌ یدیه» که در قرآن بارها به کار رفته برای هر چیزی یا هر واقعه‌ای گفته می‌شود که در فاصله‌ میان دو دست بیننده قرار داشته باشد و بیننده بتواند تمامیت آن را به وضوح مشاهده کند.

نویسنده «اندوه یعقوب» اذعان کرد: ما می‌توانیم ذهن خود را از لفظ «ماه» به خود ماه معطوف کنیم(ارجاع لفظ به واقعیت، یا رابطه‌ دال و مدلول) و به همین گونه می‌توانیم برای همه‌ اسم‌هایی که به اسم ذات مشهور شده‌اند، مصداق‌های عینی بیابیم. می‌توانیم برای اغلب الفاظی که برای افعال و کنش‌ها وضع شده‌اند از قبیل آمد و رفت و امثالهم، وقایعی عینی و محسوس حواس ظاهر پیدا کنیم، اما این ارجاع لفظ به چیزها و به وقایع، تا هنگامی دوام می‌آورد که زبان نقشی ادبی، یا دینی به خود نگرفته‌ باشد.

وی افزود: دشواری فهم از آنجا آغاز می‌شود که اهل زبان بخواهند از واقعه‌ای نادیدنی سخن بگویند. درست همین‌جا است که الفاظ، ممکن است مسیر خود را گم کنند و نتوانند ذهن مخاطب را به چیزی یا به واقعه‌ای که گوینده مورد نظرش بوده، برسانند. و بسا که مخاطب، نزد خود درک متفاوتی از کلام گوینده پیدا کند که هیچ ربطی با منظور اصلی گوینده نداشته باشد. شاید بتوان گفت که واژه‌ «تاویل» در قرآن به همین نکته اشاره دارد که چگونه ذهن مخاطب بتواند از زبان رمزی و استعاری و تمثیلی عبور کند و متوجه مقصود گوینده یا متوجه آن واقعه‌ای بشود که این جمله‌ها باید نگاه و ذهن مخاطب را به آن معطوف کند.

 

اخبار قرآنی(ترجمه کتاب مسیح (ع) و مریم (س) در قرآن به ایتالیایی)

 

کتاب مسیح (ع) و مریم (س)

 

 در قرآن

 

به زبان ایتالیایی ترجمه شد

 

کتاب مسیح (ع) و مریم (س) در قران اثر علامه طباطبائی (بخشی از تفسیر المیزان) به زبان ایتالیایی ترجمه چاپ و منتشر شد.

روابط عمومی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی اعلام کرد: این کتاب به سفارش رایزنی فرهنگی ایران و توسط مهدی آیللو از شیعیان بومی به ایتالیایی ترجمه شد.

این کتاب توسط ناشر ایتالیایی در شمارگان یکهزار نسخه و با مقدمه‌ای از اسماعیلی رایزن فرهنگیا یران ر ایتالیا وارد بازار کتاب این کشورشد.

با توجه به حضور کلیسای کاتولیک در ایتالیا و شرایط موجود ترجمه و انتشار این کتاب می‌تواند تاثیر مثبتی بر دیدگاه کاتولیک‌ها در خصوص نگاه اسلام به حضرت مسیح (ع) و حضرت مریم (س) داشته باشد

اخبار قرآنی(تلاوت «قرآن کریم» بهترین راه‌ درمان افسردگی)

تلاوت «قرآن کریم»

بهترین راه‌ درمان افسردگی است

 یک محقق و صاحبنظر مسایل دینی گفت:تلاوت «قرآن کریم» بهترین راه حل دلشوره وافسردگی است.

 

«عبدالکریم شمشیری» در نشست مشترکی با کارکنان خبرگزاری فارس در سالن اجتماعات این خبرگزاری درباره اعجاز قرآن کریم گفت: قرائت و عمل به «قرآن کریم»، انواع و اقسام بدبینی را در وجود انسان از بین می‌برد.
وی اظهار داشت: در قرآن 365 بار کلمه «یوم» آورده شده است؛ یعنی به تعداد روزهای سال. همچنین کلمه «شهر»(به معنی ماه) 12 بار استفاده شده است.
شمشیری در ادامه اضافه کرد: همچنین کلمات متضاد، در قرآن به یک اندازه به کار رفته است؛ یعنی مثلا اگر 20 بار از کلمه رحمت استفاده شده باشد به همین اندازه از کلمه مصیبت استفاده شده است.
این محقق قرآنی اظهار داشت: کلمات «شهید»، «شاهد» و «شهدا» نیز در تمام قرآن هفتاد و دو بار آمده است؛ یعنی به اندازه شهدای کربلا. «وجه» و «وجوه» هم در قرآن 72 بار استفاده شده است. زیرا شهید نظر می‌کند به وجه الله.
وی گفت: کسی که شکر خدا را به جای آورد، قرآن بهترین راه‌ها را به او نشان می‌دهد.
وی درباره رفع دلشوره در زندگی انسان معاصر افزود: اگر بخواهیم دلشوره‌ها حل شود به چند نکته باید توجه کنیم که مهم‌ترین آن‌ها تلاوت قرآن و نذر کردن است.
شمشیری با اشاره به معجزات قرآن کریم ادامه داد: هر وقت مشکلی پیدا کردید، سه بار نذر کنید؛ همان سه موردی که حضرت زهرا(س) فرمود در دنیای شما آن سه چیز را دوست می‌دارم: اول، صلوات بر محمد و آل محمد(ص)، دوم، خواندن قرآن و سوم، کمک به مستمندان و رسیدگی به دردمندان.
این محقق اسلامی گفت: اگر قرآن نخوانیم، حتما در آینده مصیبت و بلا می‌بینیم. قرآن می‌فرماید: هر کس که ذکر خداوند را کنار بگذارد حتما شیطان همراهش می‌شود. (سوره زخرف آیه 36)
شمشیری اضافه کرد: قرآن بدبینی را از بین می‌برد. بدبینی بر دو نوع است؛ بدبینی به خدا و بدبینی به انسان. گاهی باید سال‌ها ذکر بگوییم تا این درخت میوه بدهد و نباید زود از خداوند ناامید شد. خداوند فرمود: فهمیده‌ترین انسان‌ها کسی است که به دیگران امید بدهد.
وی با بیان این‌که قرآن در همه زمینه‌ها از مسائل پزشکی و ریاضی گرفته تا مسائل دینی، سخن دارد، افزود: خداوند جبار است، یعنی جبران کننده و در سوره شورا می‌فرماید: تعداد بلاهایی که خداوند از ما دور می‌کند از تعداد نعمت‌هایش بیشتر است.
وی در پایان گفت: اگر از دل‌مان چیز بدی گذشت، فورا باید یکی از حروف مقطعه قرآن را بخوانیم، چون این آیه‌ها به ما آرامش می‌دهند

اخبار قرآنی( قرآن خطی " نگل " اثری ارزشمند در کردستان)

قرآن خطی " نگل "

اثری ارزشمند و دیدنی در کردستان

 

 

زیارت از اماکن مذهبی و آثار دینی در ایام نوروز عملی نیکو و مورد پسند همه ایرانیان است، هر خانواده ایرانی در فهرست اماکنی که برای مسافرت خود به ویژه در ایام نوروز تهیه می‌کند،بی شک مکانی زیارتی را در آن می‌گنجاند.

استان سرسبز کردستان علاوه بر اماکن تفریحی طبیعی دارای مکان‌های مذهبی و امامزادها و آثار مذهبی زیادی است که یکی از این آثار ماندگار و ارزشمند مربوط به قرون نخستین دوران اسلامی، قرآن خطی "نگل" (به کسر نون) است.

نو گل یا به زبان محلی نگل ، مرکز دهستانی به همین نام از توابع بخش کلاترزان شهرستان سنندج مرکز استان کردستان است که درکیلومتر ‪ ۶۵‬جاده اصلی سنندج به مریوان قرار دارد که قرآن نفیس کشف شده در این منطقه را به نام همین روستا می‌خوانند.

قرآن نگل بدون شک یکی از مهمترین جاذبه‌های گردشگری استان کردستان است و نزد مردم منطقه ابعاد معنویی این اثر، ارزشی بسیار دارد.

روستای نگل به دلیل وجود این قرآن نفیس و کم نظیر ، روزانه میزبان صدها تن از مشتاقان و علاقه‌مندان آثار مذهبی و تاریخی است.

در مورد این اثر تاریخی در کتاب‌های حدیقه ناصریه و تحفه ناصریه مطالبی به این شرح آمده است:... در یکی از دهات این بلوک که نگل اسم دارد ... و در مسیر قدیمی که به مسجد عبدالله عمر یا عبدالله عمران مشهور است، قرآنی در این مسجد هست خیلی بزرگ که به خط کوفی نوشته شده است .

در داخل مسجد روستای نگل، قرآن خطی از دوران گذشته وجود دارد که بنا به اعتقادات و باورهای مردم یکی از چهار قرآن خطی است که در زمان خلیفه سوم به رشته تحریر در آمده و به چهار اقلیم دنیا فرستاده شده است.

به همین دلیل، مردم اعتقاد زیادی به این کلام الهی دارند و قسم دروغ به آن را گناهی بزرگ و نابخشودنی می‌دانند.

چگونگی انتقال این قرآن به روستای نگل روشن نیست اما با توجه به گفته‌ها و حکایات عامه، این قرآن در دوران صفویه از دل خاک بیرون آورده شد و از آن زمان در مسجد قدیمی روستا به منظور زیارت اهالی منطقه نگهداری می‌شود.

صفحات قرآن ضخیم و به علت تشابهی که با پوست دارد، در بین مردم به پوست آهو شهرت یافته است.

خط قرآن کوفی و دارای نقطه و اعراب و در قسمت سر سوره‌ها و شماره‌های آیات مطلا و مزین به نقوش گیاهی است.

بر اساس شواهد موجود، شیوه نگارش و اعراب‌گذاری آن، احتمال می‌رود این قرآن در سده‌های چهارم یا پنجم هجری قمری نگاشته شده باشد.

مردم منطقه پیدا کردن این اثر تاریخی و نفیس را توسط یکی از چوپان‌های روستا می‌دانند و می‌گویند: این فرد با رفتن به دامنه طبیعت و دیدن گلی زیبا در فصل بهار به کندن آن اقدام می‌کند و ریشه گل در پایین بوده و برای بیرون آوردن آن به این اثر نفس می‌رسد و در همان مکان مسجدی برای آن احداث می‌کند و روستای نگل نیز چند کیلومتری از محل اصلی خود تغییر کرده و به محل کنونی انتقال یافته است.

مسجد نگل در چند سال اخیر به طور کامل بازسازی شده و دارای دروازه‌ای با عنوان "دروازه قرآن" شده است.

این اثر نفیس را در جعبه‌ای بزرگ دارای روی شیشه‌ای بگونه‌ای که قرآن قابل مشاهده باشد نگهداری می‌کنند.

قطع این قرآن نفیس رحلی بزرگ، جلد آن چرمی و رنگ آن قهوه‌ای تیره است.

این قرآن قدیمی تاکنون دو بار توسط غارتگران میراث فرهنگی به سرقت رفته که با تلاش ماموران نیروی انتظامی کشف و به محل بازگردانده شده است.

روستای نگل علاوه بر وجهه زیارتی آن به علت وجود قرآن خطی، در فصول گرم سال نیز یکی از جذابترین مکان‌های طبیعی و تفریحی در کردستان به شمار می‌رود.

استان مرزی کردستان در غرب کشورمان بیش از ‪ ۸۰۰‬نقطه جاذب گردشگری دارد که همه ساله مورد بازدید هزارن تن از گردشگران داخلی و خارجی است

اخبار قرآنی(پاسخ فرزند مهندس بازرگان به دکتر سروش)

پاسخ فرزند مهندس بازرگان
 به دکتر سروش

مهندس عبدالعلی بازرگان فرزند مهندس مهدی بازرگان نخست وزیر دولت موقت ،در مطلبی با عنوان " «هــوٰى یا هــدٰى در کلام وحى» به اظهارات اخیر دکتر عبدالکریم سروش درباره قرآن مجیدپاسخ داده است. به گزارش "جهان" متن کامل این پاسخ به شرح زیر است:


 . . . و راسخان (ریشه داران) در علم گویند:
بدان باور داریم ، همه کتاب از جانب پروردگار
ماست ، و تنها خردمندان پذیرای این پندند.
(آل عمران ۷)

استاد عالیقدر جناب آقاى دکتر سروش مصاحبه خبرنگار رادیو جهانی هلند با جنابعالی را که تحت عنوان « کلام محمد » منتشر شده بود ، پس از مدتی از انتشار آن خواندم و استقلال رأی و شجاعت علمی شما را در بیان آنچه درست می پندارید ستودم ، بی تردید نظریات شما در مواردی هم که خلاف باورهای عمومی است ، از آنجا که حرکت آفرین و انگیزنده ایمان های آرام گرفته و ساکت است ، باید مورد استقبال و استفاده قرار گیرد و صاحبان اندیشه را به میدان تضارب آراء و تبادل افکار فرا خوانده و در جدالی احسن و دعوتی حکیمانه به سوی حقیقت ، فضای فرهنگی بسته و بی نور جامعه ما را گشایشی بخشد.

این قلم نیز که همواره از آثار فکری شما سود برده و گهگاه نیز نقد و نظریاتی تقدیم داشته است ، این بار نیز می خواهد با طرح سئوالاتی که از تعارض استنباط خود از کتاب خدا با نظریات اخیر جنابعالی ناشی شده است، به بارور شدن این بحث با بضاعت مزجات خود مددی برساند ، باشد تا به یاری نازل کننده کتاب ، گامی به شناخت کلام وحی نزدیک تر شویم.

عرایض بنده پراکنده و از زوایای مختلفی است که ذیلاً به استحضار می رساند:

 

گوینده و مخاطب قرآن کیست؟
 
پاسخ این سئوال را خارج از بحث های کلامی و مجادله های لفظی ، به سادگی می توان با یکبار مرور این کتاب دریافت کرد. ظاهر قرآن آشکارا نشان میدهد که حتی یکبار هم پیامبر سخنگو نیست و حتی یک آیه هم در سراسر قرآن نمی یابیم که گوینده اش رسول مکرم باشد ! البته ، در مواردی با ذکر : قال الرسول ، اذ تقول و . . . گفتار او نقل شده است ، ولی گوینده آن خداست نه پیامبر ! واین حقیقتاً شگفت آور است.

چند سال قبل ترجمه ای از قرآن را به یک معلم آمریکائی که پس از وقایع یازده سپتامبر سال ۲۰۰۱ کنجکاو به محتویات قرآن شده بود ، دادم . اولین سئوالی که در دیدار بعدی بلافاصله از من کرد ، این بود که : « گوینده و مخاطب قرآن کیست ؟ !»

او که در کتاب مقدس همواره حواریون و نویسندگان بخش های مختلف کتاب را « گوینده » مستقیم ( یا از قول حضرت موسی و حضرت عیسی ) یافته بود ، از تنوع و تغییر دائمی گوینده و مخاطب در قرآن ( که کاملاً مغایر و متفاوت با کتابهای متداول بشری است ) شگفت زده شده و این تغییر مستمر ضمائر و زمان (گذشته ، حال و آینده) او را آشفته کرده بود!!

من البته در آنروز پاسخ مختصری به او دادم ، ولی سئوالش همچنان در ذهنم باقی مانده بود تا امروزکه به برکت مصاحبه شما توانستم پاسخ دقیق تری برای آن به شرح ذیل پیدا کنم: الف : گوینده قرآن البته « خدای نامه » است و یکسره از قول او با ضمائر متکلم وحده (من) ، متکلم مع الغیر ( ما ) یا غائب و در زمان های مختلف روایت می کند ، با این حال گاهی فرشتگان گوینده می شوند ، گاهی انبیاء ، گاهی هم خود ما ( در سوره حمد ، یا در خلال ربناهای قرآن ) و بالاخره گاهی هم ابلیس !
از آن عجیب تر از آن ؛ در مواردی هم زمین و آسمان و پوست بدن ( فصلت ۱۱ ، ۲۱ و مشابه آن ). ب : مخاطب تنوع در مخاطبین قرآن به مراتب بیش از گویندگانش است و این فراگیری و شمول را در هیچ کتاب دیگری نمی بینیم . خودِ همین تغییر دائمی زمان ( ماضی ، مستقبل و حال ) و ضمائر ( همه حالات ششگانه ) و تفاوت مخاطبین ، نشانه خدائی و فرا زمانی فرا مکانی بودن آن است که دیگران را از آوردن مشابهش نا توان می سازد.

امّا انواع مخاطبین:
 
• مخاطب قرآن در مواردی ، بخصوص در سالهای نخست ، شخص پیامبر است یا اهل بیت او . . . (۱)
• گاهی مخاطب مومنین اند و خدا درباره پیامبر با آنها سخن میگوید !در این حالت آورنده قرآن غائب فرض می شود.(2)
• مردم معاصر پیامبر ( اعم از مومن و کافر و منافق ) مخاطب مستقیم آیات زیادی هستند.
• در بسیاری از موارد ، اهل کتاب و بنی اسرائیل مخاطب واقع شده اند ، به گونه ای که انگار این کتاب برای هدایت آنها و در تائید و تصدیق و تقویت تورات و انجیل نازل شده است.
• « ناس » ، یعنی توده های مردم ، صرفنظر از ملت و آئین با خطابهای : یا ایها الناس ( ۱۹ بار ) یا ایها الانسان، یا بنی آدم و . . . مخاطبین آیه های زیادی هستند. قرآن خود را : « هدی للعالمین » (هدایت برای عالمیان) ، « کافه للناس » ( فراگیرنده همه مردم ) ، « نذیراً للبشر» ( هشدار دهنده به بشریت ) و « رحمهً للعالمین » معرفی کرده است.
• مخاطب قرآن گاهی فرشتگان هستند (۳) ، گاهی هم ابلیس (۴)
• زمین و آسمان (۵) و حتی موجودات (۶) نیز گاهی مخاطب قرآن واقع شده اند! در موارد فوق ، اعم از گوینده یا مخاطب ، خدا به عنوان یکی از دو طرف گفتگو و پیام مطرح است.
عجیب این که در آیاتی از قرآن خدا نه گوینده است و نه مخاطب ، بلکه آنچه نقل شده « دیالوگ » یا گفتاری است در زمینه های زیر: • مکالمه اهل بهشت با یکدیگر یا با جهنمیان (۷)
• مکالمه جهنمیان با یکدیگر یا با بهشتیان (۸)
• مکالمه فرشتگان با بهشتیان یا جهنمیان (۹)
• مکالمه ابلیس با جهنمیان ( و بر عکس) (۱۰) عالم قیامت هنوز رخ نداده است و جز خدا ، که خالق زمان و مکان و خارج از آندوست ، کسی نمی تواند ناقل این احوال و اقوال باشد. چگونه پیامبر محدود در زمان و مکان می توانسته گوینده این سخنان باشد؟

همانطور که گفته شد ، حتی برای نمونه ، یک آیه هم در قرآن نمی بینیم که پیامبر به زبان خودش ( نه نقل خداوند ) مردم را مخاطب قرار داده باشد. در حالی که اشعار مولوی و حافظ ، مگر در مواردی نادر ، تماماً سخن مستقیم آنان خطاب به مردم است.

آیات قرآن در پنج زمینه:

۱- گذشته ( تاریخ انبیاء و امت های پیشین)
۲- حال ( معاصرین پیامبر )
۳ - آینده ( احوالات قیامت )
۴- طبیعت ( آیات خدا در آفاق و انفس )
۵- شریعت ( اصول و قوانین زندگی سالم )
نازل شده و هر سوره ای ترکیب و آرایشی از این هماهنگی را نشان میدهد.

پیامبر اسلام به دلیل « امّی » بودن ، به جز مختصری از مورد سوم ، هیچ اشراف و اطلاعی از این مجموعه ، نداشته است تا گوینده این شگفتی ها باشد.
قرآن اصرار دارد بر این نکته تأکید کند که او ( قبل از نزول قرآن ) « نمیدانست کتاب چیست و ایمان کدام است ». (۱۱) در عمر خود نه کتابی خوانده و نه خطی نوشته بود (۱۲) و «فقط» از «وحی» تبعیت می کرد. (۱۳)
دیکته کردن قرآن چگونه ممکن است قرآن کلام پیامبر باشد در حالیکه در این کتاب ۳۳۲ بار فرمان « قل » ( بگو ) به پیامبر داده شده و او عیناً این فرمان را با ذکر کلمه « قل » در قرآن آورده است!!
از قزافی ( راست یا دروغ ) نقل شده است که گفته بود حال که پیامبر همه این اوامر را ابلاغ کرده است ، بهتر است برای خلاصه کردن قرآن همه « قل ها » را حذف کنیم !!
باز هم عجیب آن است که ۳۳۱ بار در این کتاب سخن دیگران و عموماً مخالفین ( با افعال : قالوا ، یقولون و . . . ) آمده و قرآن با آزاد منشی پند آموزی عیناً گفتار دشمنان خدا و رسول را نقل کرده تا یکطرفه به قاضی نرفته باشد!!

آیا می توان گفت پیامبر شخصاً خلاف تعالیم خود چنین تصمیمی را گرفته بود؟
لحن قرآن درباره پیامبر آنچه برخی از خوانندگان قرآن را به شگفتی ، و برخی از مفسران را به توجیه و تغییر ظاهری برخی آیات وا داشته است ، لحن این کتاب درباره پیامبران ، به طور اعم و پیامبر مکرم اسلام به طور اخص است ، به طوری که بیش از تجلیل و تمجید و تحسین ، لحن تذکر و تربیت و تنبیه و حتی تهدید !! دارد. ما معتقد هستیم که « متولی باید احترام امام زاده را نگه دارد» ! راستی چرا خدا بندگان برگزیده اش را عتاب و خطاب می کند و هشدارهای هراس آور می دهد؟
 • حد اقل چهار بار در موضوعات مربوط به : قضاوت میان مردم ، تحمل مخالفین ، توحید و قیامت ، به پیامبر اسلام دستور «استغفار» داده است (۱۴) هر قدر هم در توجیه و تأویل و تغییر معنای متعارف « استغفار ذنوب » تلاش کنیم ، اصل آنرا نمی توانیم انکار نمائیم.
• نوزده بار در قرآن هشدار صبور بودن به پیامبر داده شده است. :
احقاف ۳۵- همچون رسولان دارای اراده صبر کن و بر( ایمان آوردن مخالفان یا عذاب آنان ) طلب شتاب مکن. . .
ص ۱۷- بر آنچه می گویند صابر باش و بنده ما داود را بیاد آر که ( در تحمل گفتار مخالفین ) نیرومند بود.
قلم ۴۸- در تحقق حکم پروردگارت صابر باش و همچون صاحب الحوت ( یونس ) نباش که . . .
• ۹ بار خداوند با فرمان « لا تطع » ( مبادا اطاعت کنی ) پیامبر را از پیروی کافرین ، منافقان ، غافلان ، اکثریت گمراه و . . . هشدار داده است.
• سوره احزاب که بخشی از آن درباره پیامبر و اهل بیت آنحضرت است ، با جمله : « ای پیامبر از خدا بپرهیز » « یا ایها النبی اتق الله . . . » آغاز می گردد.
• اصلاً یک سوره در قرآن با اشاره به « محروم کردن پیامبر بر خود ، آنچه را که حلال بود ) ! سوره « تحریم » نامگذاری شده است ، تا با مذمتی تلویحی نشان دهد پیامبر اسلام حتی در مورد شخص خود نیز اختیار اِعمال نظر نداشته است ، چه رسد به اصل کتاب ! :
یا ایها النبی لم تحرم ما احل الله لک . . . ( ای پیامبر چرا چیزی را که خدا بر تو حلال کرده بود بر خود حرام کردی . . . )
• تنها مذمت فوق نیست ، که در ارتباط حبیب و محبوب صادر می شود ، سوره ای دیگر به نام « عبس » یک چهره در هم کشیدن ساده پیامبر را در برابر کوری که مجلس هدایتی مهمی را با خطاب های بلند « یا محمد » خود مختل کرده بود ، نامگذاری می شود و این نقد را در تاریخ ابدی می کند!
ابطال پذیرى اشارات تاریخى قرآن جناب دکتر، از آنجائیکه شما در تأئید نظریه تان اشاره ای به دیدگاه مرحوم طالقانی داشتید ، عبارت ذیل را که عیناً در تفسیر سوره « عبس » و درباره روی در هم کشیدن رسول آمده باستحضارتان می رسانم: «شخص پیامبر اکرم (ص) در طریق رسالت و دعوت آنچنان محکوم و مقدور وحی بوده که در کمترین اندیشه و حرکاتش مراقبت می شده ، و همین دلیل قاطع است که وحی پیامبران از نوع کشف و الهامات عادی نیست و همچنین از مبدء لاشعور که روان کاوان جدید برای توجیه هر پدیده نفسانی به آن روی می آورند و آن را کلید رمز برای گشودن اسرار روحی می شمارند نمی باشد . . .
مبدء وحی که در طریق انجام رسالت الهی و پیشرفت آن ، مراقب رسول مسئوول رسالت بود آن چنان که به اندیشه ها و اطوار و حرکات ، حتی نگاه ها و خطوط چهره اش عنایت خاص داشت» جنابعالی اظهار داشته اید : « آن چه قرآن درباره وقایع تاریخی ، سایر ادیان و سایر موضوعات عملی زمینی می گوید ، لزوماً نمی تواند درست باشد.» در جای دیگری اضافه کرده اید: « اگر قرآن را بخوانید ، حس می کنید که پیامبر گاهی اوقات شاد است و طربناک و بسیار فصیح ، در حالیکه گاهی اوقات پر ملال است و در بیان سخنان خویش بسیار عادی و معولی است.» امّا آن چه خداوند « درباره وقایع تاریخی و سایر ادیان » در قرآن ذکر کرده است صریحاً مؤکد ساخته که: « اینها اخبار غیبی است که بر پیامبر وحی می شود ( ذلک من انباء الغیب نوحیه الیک ) نه نقل سینه به سینه مردم و اسطوره های تاریخی» نگاه کنید:
سوره هود آیه ۴۹ ( درباره داستان طوفان نوح )
این از اخبار غیبی است که بر تو وحی می کنیم . نه تو و نه قومت هیچکدام قبلاً از آن آگاهی نداشتید .
 
سوره یوسف آیه ۱۰۳ ( درباره ماجراهای یوسف و برادرانش )
این از اخبار غیبی است که بر تو وحی می کنیم ، تو نزد آنها نبودی آنگاه که قرعه کشی می کردند تا کدامیک کفالت مریم را به عهده بگیرند و آنگاه ( نیز ) که با یکدیگر در این موضوع مخاصمه می کردند.

سوره هود آیه ۱۰۰ ( درباره ماجراهای فرعون و قومش )
این از اخبار مردم شهرهاست که « ما بر تو می سرائیم ) برخی همچنان بر پا و برخی از صحنه هستی درو شده اند .
 
به طور کلی قرآن همه قصص انبیاء را « کلام خدا » و ذکر و یاد آوری مستقیم او بر رسول نامیده ( طه ۹۹) و آنها را  «قصص الحق » یعنی ماجراهای تحقق یافته و راستین ، نه سمبلیک و اسطوره ای شمرده است.

خداوند از این که پیامبر با حسن نیت و خوش بینی ذاتی خود همواره اجازه خواستن منافقان برای ترک جبهه به بهانه های مختلف را رخصت می داد و حکمت و ضرورت «نه گفتن» را بعضاً نادیده گرفته بود ، او را « مشمول عفو خدا » می شمارد:
 توبه ۴۳ – خدا تورا ببخشد ! چرا به آنها اجازه دادی . . . (عَفَا اللّهُ عَنکَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ. . . ) جناب دکتر ، اگر « پیامبر آفریننده و تولید کننده وحی است » ، چگونه می توان دلائل روشن و تهدیدهای بسیار شدید ذیل را نادیده گرفت:
 حاقه ۳۸ تا ۴۹ :
«سوگند به همه آنچه می بینید و همه آنچه نمی بینیدکه این قرآن قطعاً سخن رسول گرامی (جبرئیل ) (۱۵) است و سروده های یک شاعر نیست ، ولی اندکی باور می کنند ! گفتار یک کاهن هم نیست ، هرچند اندکی پند می پذیرند، بلکه نازل شده ای از جانب رب العالمین است . اگر او ( پیامبر ) سخنانی بر ما بسته بود، قطعاً او را به چنگ قدرت می گرفتیم ، آنگاه شاهرگش را قطع می کردیم ، در حالیکه هیچیک از شما قادر به دفاع از او نبود.»

همچنین : اسراء ۷۳ و ۷۴
« نزدیک بود از آن چه بر تو وحی کردیم غافلت کنند که غیر آن را به ما نسبت دهی ، تا در این صورت تورا به دوستی گیرند، و اگر تو را ثبات قدم نبخشیده بودیم ، نزدیک بود اندکی به آنان متمایل شوی .در این صورت تو را دو چندان در حیات دنیا و دو چندان پس از مرگ می چشاندیم و در برابر ما هیچ یاوری برای خود نمی یافتی.»

پیامبرى و شاعرى جنابعالی با استفاده از استعاره شعر برای تبیین مسئله وحی آورده اید: وحی « الهام » است. این همان تجربه ای است که شاعران و عارفان دارند. . . وحی بالاترین درجه شعر است ، شعر ابزاری است معرفتی . . . شاعر احساس می کند منبعی خارجی به او الهام می کند . . . شاعر می تواند افق های تازه ای را به روی مردم بگشاید. بنده مطلقاً منکر وجوه مثبت شعر و ادب و انواع هنرها در تلطیف روح انسانی و تقویت اهداف آرمانی آدمی نیستم ، و نیز میدانم که کاربرد و مدعای شعر امروز با آنچه در روزگار جاهلیت مرسوم بود بعضاً متفاوت است ، با این حال از آن جائی که شناسائی وحی از طریق استعاره شاعری را در تعارض با اصرار جدی قرآن در تفکیک این دو مقوله می یابم ، بیم دارم که چنین تمثیل و تشبیه و استعاراتی محتوای خدائی وحی را در سطح ذهن پردازی های بشری نازل کند.

جنابعالی بهتر می دانید که « شاعری » اتهامی بوده است که منکرین پیامبر علیه او به کار می بردند و قرآن اصرار داشته تصریح نماید: « پیامبر را شعر نیاموخته ایم و ( شاعری ) شایسته او هم نیست ، آن ( چه عرضه کرده ) جز یادآوری و خواندنی روشنگری نیست . تا هر آن کس را که زنده است از خطرات هشدار دهد و گفتار را درباره ناسپاسان تحقق بخشد » ( یاسین ۶۹ )
شما شعر را در کنار علم و فلسفه ابزاری معرفتی تلقی کرده اید ، که از منبعی خارجی به شاعر الهام می شود. امّا قرآن این منبع را اوهام و خیالات و ذهنیات دور از عمل می نامد که موجب سرگردانی در وادی های بی مسئولیتی و دل خوشی به خیال پردازی های سرگرم کننده می شود ، البته بااستثناء شمردن کسانیکه هنر خود را در خدمت دفاع از محرومین و ظلم ستیزی قرار می دهند:
سوره شعراء آیه ۲۲۴:
شاعران را رهروان گمراهی ( نه رشد ) پیروی می کنند، آیا نمی بینی که در هر صحرای سخن سرگردانند و سخنانی (به مبالغه) می گویند که به آن عمل نمی کنند؟
 
 اگر شاعرانی همچون سعدی و حافظ و مولوی و امثال آنها در سرزمین های دیگر سخنانی نغز و نکته آموز گفته اند ، یا از منبعی الهی الهام گرفته و به « حبل الله » چنگ زده اند و یا به حبلی از مردم ( حبل الناس ) و حمایت از آنها در برابر ستمگران آویخته اند. و گرنه تاریخ ما لیست بلندی از شاعران مدیحه سرای درباری که صله بگیر سلاطین و سرپوش ستم کاریهای آنها بودند پیش رو دارد.
وحى مکانیسمى عام جنابعالی در تبیین خود از مسئله وحی و با نقد دیدگاه سنتی ، در واقع دو نظریه مخالف را به سادگی تعریف کرده اید:
 ۱- دیدگاه سنتی ، که قرآن را به تمامه کلام خدا ، مصون از خطا ، و پیامبر را همچون ضبط صوت تکرار کننده الهامات می داند .
۲- دیدگاه نو گرایان ، که قرآن را کلام پیامبر، و در مسائل این جهانی و جامعه انسانی خطا پذیر و قابل نقد می داند. این قلم را گمان بر این است که ضمیر به کاربرده شده در مکانیسم وحی، چه بسا راهنمای مفیدی برای نزدیک شدن به فهم مسئله و رسیدن به تلفیقی از این دو تلقی باشد و به خواست خدا برخی سوء تفاهم ها را مرتفع سازد .

توضیح آنکه خداوند در قرآن افعال خود را گاهی با ضمیر « من » ( انی ، انا ، و . . . ) مطرح کرده است (۱۶) و گاهی هم با ضمیر « ما » ( انّا ، نحن و . . . ) (۱۷) و عجیب اینکه مسئله وحی را ، به غیر از یک استثناء (۱۸) ، همواره ( ۳۳ مرتبه ) با ضمیر متکلم مع الغیر ( ما ) عنوان کرده است ! (۱۹) مثل : اوحینا ( ما وحی کردیم ) ، نوحی ( ما وحی می کنیم ) ، نوحیه ، نوحیها ، وحینا ( وحی ما ) .

براستی چه تفاوتی میان « منِ » خدا با « مای ِ» او در مکانیسم وحی وجود دارد و چرا مسئله وحی را مربوط به « ما » شمرده است ؟! این ما چه کسی یا چه کسانی هستند؟!
در مثالی ساده شاید بتوانیم به فهم مسأله نزدیک شویم ، وقتی مدیر مدرسه ای اعلام می کند « ما » امسال یکصد نفر در دانشگاه قبولی دادیم ، هیچکس فکر نمی کند که این موفقیت با دخالت شخصی و پارتی بازی شخص مدیر حاصل شده است ، بلکه بدیهی می داند که عملکرد مدیران ، معلمان و کارکنان مدرسه تحت سرپرستی و برنامه ریزی مدیر از یکطرف ، و همت و تلاش قبول شدگان از طرف دیگر این پیروزی را بار آورده است.

در مدرسه هستی نیز پیامبران و اولیاء الهی شاگردان ممتازی هستند که توفیق ورود به دانشگاه سعادت و رضایت رب را پیدا می کنند، با این تفاوت که نقش مدیر در مدارس دنیائی محدود و معین و عاملی در کنار عوامل دیگر است و نقش «رب العالمین» مطلق و همه جانبه و مولد و موجد بقیه عوامل می باشد.

جنابعالی با دخالت دادن احساسات و احوالات روحی پیامبر و حتی تأثیر شاد و طربناک یا ملول و محزون بودن او در متن این کتاب ، در حقیقت قرآن را به دو بخش خدائی (مربوط به خدا شناسی، آخرت و اخلاقیات) و بخش تاریخ و اجتماعیات و . . . که ابطال پذیر و در معرض خطا هستند تقسیم کرده اید !؟ و پیامبر را شاگرد اولی شمرده اید که تنها بعضی از نظریات مدیر مدرسه هستی را منتقل کرده است.

از آن جائی که در مکانیسم وحی ، ضمیر « ما » ، نقش پروردگار ( مشیت حکیمانه هدایت و رحمت او ) را در به کار انداختن انرژی ها و عوامل وحی ( جبرئیل امین ) نشان می دهد، و شخص رسول جزئی از ضمیر « ما » و میوه و محصول این فرآیند است ، این جزء که « امانت دار » پیام و مأمور ابلاغ آن به مردم است، نمی تواند حامل بخشی از پیام بوده و بخشی دیگر را « به زبانی که خود می داند ، و به سبکی که خود به آن اشراف دارد ، و با تصویر و دانشی که خود در اختیار دارد منتقل نماید.»

اگر شاگرد اول مدرسه هستی ، نقش کاملاً مشابه بقیه شاگردان (در مدارس دنیائی) پس از خاتمه تحصیلات داشت ، اشکالی پدید نمی آورد که به راه خود برود ، اما از آنجا که حامل امانتِ « نبوت » و آگاهی بخشی به دیگران شده ، منطقاً نمی تواند تعالیمش مخلوطی از «جنبه های کاملاً بشرى» و محصول طربناکی یا تلخکامی او از یک طرف و «جنبه های الهی» از طرف دیگر باشد.
«مـن ِ» محمّد در تسخیر «وحى» الهى (۲۰) آیا دین و کتاب الهی محصول تراوشات ذهنی خّلاق پیامبر است ،که پس از جستجوها و تجربیاتی طولانی و تفکرات و تلاش هائی در حل معضلات اجتماعی ، تحت تاثیر الهامات الهی به تدریج شکل گرفته است؟

آیا منشأ و محور و مقصود اصلی ، شخص پیامبر است و او آفریننده وحی و قرآن است؟

چنین باورى تناقض صریح با برخی آیات قرآن که مکانیسم دریافت وحی را صد در صد مستقل از تجربه و تلاش و حتی اراده رسول معرفی کرده است دارد. از جمله: قیامت ۱۶ الی ۱۹
لَا تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ. إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ. فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ .ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ
( ای رسول ، به هنگام دریافت وحی ) زبان خویش حرکت مده تا بر ( خواندن ) آن شتاب کنی . جمع کردن آن ( در حافظه تو ) و خواندنش بر ماست، پس همینکه ما خواندیم آن را دنبال ( تکرار ) کن ، پس از آن نیز بیانش بر ماست. مرحوم علامه طباطبائی ( ره ) در تفسیر المیزان ، این توصیه را به عنوان جمله معترضه ای برای « رعایت ادب الهی برای پیش نیفتادن در خواندن وحی قبل از اتمام آن » تلقی کرده است ، مثل اینکه معلمی به شاگرد خود که در حین درس سئوال می کند ، می گوید حرف نزن بگذار من سخنم تمام شود و اضافه کرده است : « جمع کردن آنچه به تو وحی می شود و پیوسته کردن اجزاء آن بیکدیگر و قرائت آن بر تو به عهده ماست و هیچیک از اینها از ما فوت نمی شود تا تو عجله کنی و قبل از خواندن ما آنرا بخوانی . . . نخست آنرا در ذهن تو از فراموشی و دگرگون شدن حفظ نموده و سپس با زبانت برای مردم می خوانیم و بیان می کنیم.» هرچند توضیحات مرحوم طباطبائی مستقل بودن وحی را از تلاش ذهنی و حافظه و حواس و حتی زبان گیرنده آن نشان می دهد ، با این حال جمله « رعایت ادب الهی » و مثالی که زده شده ، قیاسی بشری به نظر می رسد.

برداشت دقیق تر و فنی تر و علمی تر از این آیه را در تحلیل « مالک بن نبی » نویسنده نو گرای ِ متفکر و مبارزِ بزرگِ الجزائری در کتاب « پدیده قرآنی » می توان یافت که مناقضات بین وحی قرآنی و « من ِ» محمد یا استعداد و گرایش طبیعی او را با آنچه وی را در حالت پذیرندگی وحی قرار می داد به روشنی بیان کرده است: « در آغاز رسالت ، هنگامی که پیامبر خود را در حالت پذیرش وحی می یافت ، طبیعتاً حافظه اش را به کار می گرفت تا آیات را به تناسب وحی شدنشان حفظ نماید. این عمل ، یک رفتار غریزی و ماشینی بوده مثل هرکس که به دیگری گوش می دارد و می خواهد گفتار او را حفظ نماید و به همین دلیل گفتار را در دل خود تکرار می نماید. تکرار کردن ، در واقع ، اجرای یک عمل ذهنی غریزی و فطری اساسی است . . .
این عمل به طور طبیعی از خود « من » در هر مرحله ای از آگاهی باشد سرچشمه می گیرد. . . آیه بالا دقیقاً در جهت عکس و بر خلاف رفتار طبیعی محمد نازل می شود ، چه وی برای تکرار و حفظ کلماتی که در فضای ذهن او پدیدار می شوند و ذهن او را با طنین آهنگین خود، تحریک کرده و متمرکز ساخته اند تا حدی اراده خود را آزاد گذارده است . . . و به این دلیل ، آیه قصد دارد که در وجود محمد فعالیت آزادانه حافظه را – که مکانیسم آن دقیقاً در « تکرار منع شده » است ، حذف نماید. . . بدین ترتیب ، آیه باز هم فراتر می رود ، نه تنها قدرت اختیار و اراده انسانی و تمایل موجود در محمد برای عمل ذهنی غریزی ( حفظ آیات ) را ، بلکه حتی قانون روانی فعالیت « حافظه » را نیز در بر می گیرد و منع می نماید . . . تضاد دوگانه این آیه با تمایل طبیعی محمد و با قانون کلی حافظه ، به نحوی خاص غرابت و شگفت انگیزی پدیده ای را مطرح می سازد که بدین ترتیب ، در زمینه ای مطلق و مستقل از عوامل مؤثر روانی و زمانی جایگزین می گردد، در نتیجه ، این تضاد دوگانه ، ویژگی ماورائی و مطلق پدیده قرآن را مشخص می نماید.» (۲۱) پدیده فوق شبیه نوشتن متنی عالمانه به دست فردی عامی و بی سواد است که به عنوان « مدیوم » تحت تأثیر هیپنوتیزم و القای روانی در حالت خواب قرار گرفته باشد، یا کسی که با چشمان بسته نیمه های شب از بستر خارج شده و مسیری مشخص را به راحتی طی کرده باشد. (۲۲) در این مورد گوئی اندام و اعضاء و جوارح او در اختیار نیروئی بیرونی است و به اراده او حرکت می کند. آیا می توان گفت پیامبر در اخذ و انتقال وحی شبیه دستگاههای ضبط و پخش عمل کرده است؟

ما هر قدر ذهن پیامبر را پاک و خالص و حافظه او را نیرومند و خطا پذیر تصور کنیم ، نمی توانیم نسبی بودن ظرفیت درک و فهم انسان و تأثیر زمینه های تجربی و تربیتی او را در آنچه می فهمد نادیده بگیریم. در این صورت جریان وحی همچون آب خالصی که از منشآ جوشش و جریان خود به تدریج رنگ و رسوب بستر را می گیرد ، سخنان پیامبر تلقی او از کلام الهی و درک و فهمی نسبی ، با توجه به امی بودن آن رسول ، محسوب می گشت ، نه عین کلام الهی و آنچه برای هدایت بشر تا آخرت نازل شده است.
شکیب نه شتاب: طه ۱۱۴
فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن یُقْضَى إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِی عِلْمًا
پس خداوندِ پادشاهِ حقِ برتر و بالاتر است و تو به خواندن ( آنچه بر تو وحی می شود ) قبل از اتمام آن شتاب مکن و بگو پروردگارا علم مرا بیفزای. این آیه نیز همچون آیه ۱۱۶ سوره قیامت رسول را از شتاب برای خواندن آنچه بر او الهام می شود ، قبل از انقضای وحی ، باز می دارد و انگیزه اش را برای علم بیشتر افزایش می دهد.
آیا چنین توصیه ای اگر محتوای وحی محصول تراوشات فکری و تجربه و تفکر و تلاش های سیاسی اجتماعی پیامبر بود معنائی داشت؟

کدام منطق ممانعت از شتاب و شکوفائی ذهن خلاق و جرقه های جستجو گرانه را می پذیرند؟
در این صورت ، مطالبِ علمیِ فراوان قرآن را که دور از ذهن معاصرین پیامبر بوده است ، چگونه می توان توجیه کرد؟

به قول « موریس بوکای » پزشک عالیقدر فرانسوى: « نمی توان پذیرفت که بسیاری از مطالب قرآنی که جنبه علمی دارند ، با توجه به درجه آگاهی و معلومات در زمان محمد(ص ) اثر یک انسان باشد. . . بدین ترتیب کاملاً معقول و صحیح است که نه تنها قرآن را به عنوان یک وحی بپذیریم ، بلکه حتی به اصالت تضمین شده ای که عرضه می دارد، و وجود قضایای علمی که پس از تحقیق در زمان ما به عنوان یک شکست برای فرضیات بشری تلقی می شود، برای « وحی قرآنی » نیز مکانی کاملاً ممتاز قائل شویم.»
مکانیسم محافظت کننده از وحى ( در برابر عوامل بیرونی و درونی ذهن پیامبر ) سوره جن ۲۶ تا ۲۸
عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَى غَیْبِهِ أَحَدًا .
إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا .
لِیَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَیْهِمْ وَأَحْصَى کُلَّ شَیْءٍ عَدَدًا .

( خداوند ) ، دانایِ پنهانی های عالم است و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمی سازد.
مگر رسولی را که پسندیده باشد ، ( در این صورت حتماً ) رصدی ( نیروی نگهبان و مراقبی ) از پیش رو و پشت سر ( مسیر بین گیرنده وحی تا مردم و بین مبدأ وحی تا رسول ) داخلِ ( سیستم ) می کند.
تا بداند ( اطمینان حاصل نماید ) رسالت پروردگارشان ( انتقال وحی به مردم را ) ابلاغ کرده اند یا نه ، خداوند به انچه در ( اندیشه و دل ) آنان است ، احاطه کامل دارد و به شماره ( کمیت ) هر چیز در عالم آگاه است. از آیات فوق اجمالاً نتایج مهم زیر استنباط می شود:
 ۱- خداوند رصدی ( نیرو یا فرشته ای ) بر رسولان گیرنده وحی می گمارد تا آنچه را بر آنان وحی می شود ، بدون کم و کاست و دخالت ذهن و اندیشه به مردم ابلاغ نمایند.
۲- این رصد ، هم مسیر ابلاغ به مردم را حفاظت می کند و هم مسیر مبدأ صدور تا گیرنده وحی ، یعنی جبرئیل را (بین یدیه و من خلفه )
۳-ظرفیت های ذهنی گیرندگان وحی و میزان معلومات و تجربیات زندگی آنها برای فرستنده وحی کاملاً آشکار است و او احاطه کامل به افکار و اندیشه های آنان دارد، لذا می تواند از نفوذ نظریات و برداشت های شخصی آنان در محتوای وحی ممانعت نماید.
۴- عدد اشیاء ، یعنی نظام مقداری همه چیز ، از جمله وحی و مباحث هدایتی ، نزد خدا شمرده شده و متناسب و مقدر است. بنابر این ، نمی تواند تابع تلقی ذهنی و استنباط های مستقل و پیش بینی نشده و خارج از نظام تقدیریِ فرد گیرنده باشد. مرحوم طباطبائی ذیل این آیه در تفسیر المیزان گفته است: « سلوک رصد پیش رو و پشت سر رسول برای حفظ وحی از هر تخلیط و تغییر دادن ، یعنی کم و زیاد کردن است . . . برای این رصد می گماریم تا محقق شود که رسولان رسالاتِ پروردگارشان را به مردم ابلاغ کرده اند و بدون تغییر و تبدیل ابلاغ کرده اند. . . آیه شریفه می رساند که وحی خدا ، از مصدر وحی گرفته تا نفس رسول و از رسول گرفته تا مردم ، از هرگونه تغییر و تبدیلی ایمن است.» طباطبائی مفهوم تعبیر « بین یدیه و من خلفه » را « امتداد و مسافت موهومی دانسته که انسان از شنیدن کلمه رسالت در ذهن خود تصور می کند». « بین یدیه » ، یعنی مردمی که رسول به سوی آنها فرستاده شده و « من خلفه » یعنی مصدر وحی.
تضمین حفاظت ابدی در برابر عوامل ابطال کننده علاوه بر آیات ۲۶ تا ۲۸ سوره جن که مکانیسم محافظت کننده از وحی را از طریق «رصد» ( نیرو یا فرشته محافظت کننده » بیان می کند ، آیات دیگری نیز بر تضمین سلامت وحی ، از دخالت عوامل بیگانه تکیه دارد که ذیلاً به مهمترین آنها اشاره می کنیم: ۱- حجر ۹
اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ
همانا ما خودمان ذکر را نازل کرده و همانا ما خود محافظ آن هستیم.
در این آیه کوتاه ، مسئله محافظت از وحی از چندین طریق ادبی مورد تأکید قرار گرفته است (۲۳) همه این ادوات تأکید نشان می دهد تا چه حد موضوع حفاظت از وحی مهم و محوری می باشد.
منظور از « ما » ( انّا ، نحن ) در آیه فوق خداوند و فرشتگان ، یعنی همه عوامل و نیروهای مؤثر و دست اندر کار جهان هستی ، می باشند که در حفاظت از « ذکر » ( قرآن ) در برابر عوامل و اندیشه های ابطال پذیر بشری مشارکت دارند.
منظور از حفاظت ، حفاظت مطلق و همیشگی از زمان نزول وحی تا قیام قیامت بوده ، هم ظرفِ پذیرنده وحی ، یعنی قلب پیامبر را شامل می گردد و هم ظرف زمانی ِ پس از ابلاغ و تلاوت آیات برای مردم را ، تا آخر زمان. این سخن را آیه زیر بهتر توضیح می دهد: ۲- فصلت ۴۱ و ۴۲
. . . َإِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ
لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ
محققاً آن ( قرآن ) کتابی فراتر ( ابطال ناپذیر ) است. باطل نه از پیش رو ( زمان حال و آینده ) و نه از پشت سر ( گذشته تاریخ ) بر آن راه نمی یابد ، ( چرا که ) از جانب حکیمی حمید نازل شده است. به تعبیر« المیزان»: «ما بین یدیه و من خلفه» زمان نزول قرآن و عصرهای بعد از آن تا روز قیامت را در بر می گیرد. یعنی قرآن از هر جهت مصون از دستخوش بطلان بوده ، ممکن نیست چیزی که از قرآن نباشد در آن راه یابد و یا تحریف و تغییر نماید.» اینکه مکانیسم این محافظت چگونه است ، برای ما روشن نیست ، همین قدر گفته شده که آن حقیقت ، پیام خواندنی دارای مجد و معنائی بس بلند است که در « لوح محفوظی » قرار گرفته است: بروج ۲۱ و ۲۲
بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَّجِیدٌ . فِی لَوْحٍ مَّحْفُوظٍ
بلکه این قرآنی مجید است . در لوحی محفوظ. اتفاقات غیر منتظره ای همچون : افک عایشه ، جنگ احزاب ، داستان ابولهب ، شیطنت های منافقین و امثالهم که به آنها به عنوان حوادث غیر مترقبه و پیش بینی نشده ای که در شکل گیری قرآن نقش داشته اند ، نگاه می شود ، تماماً محمل ها و مصادیقی برای انتقال پیام بوده اند و اگر چنین حوادثی اتفاق نمی افتد ، در قالب حوادث دیگری این پیام ها منتقل می گردید.
ما اگر شرایع الهی را صد در صد تابع تحولات تدریجی شخصیتی و تجربه تاریخی رسولان بدانیم ، در توجیه تحولاتی که قرآن از زندگی آنها بیان داشته ، دچار تناقض می شویم.
علوم دقیقه نظم فعلى قرآن را اثبات مى کند آیا جای یک یک سوره ها و آیات به دستور خدا و زیر نظر خاص پیامبر تعیین شده و قطعیت یافته و به همان ترتیبی که الان در دست ماست تقدس ماورائی دارد، یا بر مبنای دخالت نظر و اجتهاد اصحاب شکل گرفته است؟

اگر در گذشته های دور با فلسفه و کلام و عرفان و ادبیات ، رسیدن به حقیقتِ وحیانی بودن کامل قرآن ، مشکل و محال می نمود، امروز از طریق علوم دقیقه ، بخصوص ریاضیات و آمار و به کمک کامپیوتر و ابزار الکترونیکی ، به نتایجی می توان رسید که با کنکاش هایِ قابلِ چون و چرایِ عقل نظری ، تفاوت اساسی دارد. در اینجا دیگر ذوق و سلیقه دخالتی ندارد و ارقام و اعدادِ قطعی ، منصفان را مجبور به تسلیم می کند.

ملاحظات « رشاد خلیفه » محقق مصری ، در کشف کد ریاضی قرآن ( هرچند بعد ها ادعاهای باطلی کرد و برخی یافته هایش جای چون و چرا دارد ) حقایق غیر قابل انکاری را آشکار ساخت. مضرب مشترک بودن عدد ۱۹ در ۲۹ سوره ای که با حروف مقطعه آغاز می شوند ، و صدها شاهد آماری برای اثبات این نکته و نکات ریاضی فراوانی که توسط او یا شاگردانش مطرح گردید ( از جمله روابط بسیار حیرت آوری که اعداد ۷ و ۹ و ۴۰ و . . . در قرآن دارند) نشان داد که حتی یک کلمه را نمی توان در قران جا به جا کرد ، چه آنکه خواسته باشیم اجتهاد اصحاب را در ترتیب فعلی قرآن دخیل بدانیم.

تحقیقات فوق در ایران نیز از جمله توسط آقای دکتر سید محمد فاطمی استاد فیزیک دانشگاه تهران پیگیری و تکمیل گردید و در سال ۱۳۷۲ در مجموعه ای به نام « آیت کبری » همراه با دهها جدول و نمودار با صدها رابطه شگفت آور ریاضی عرضه گردید.

نویسنده دیگر مصری « عبدالرزاق نوفل » در کتاب « معجزات عددی قرآن » به حدود ۱۵۰ رابطه یا تساوی عددی در قرآن اشاره کرده همچون تساوی واژه های متضاد : دنیا و آخرت ، صبر و شکر ، زن و مرد، شیطان و فرشته و . . . همچنین تکرار ۳۶۵ بار کلمه یوم ( مساوی تعداد روزهای سال ) ، ۱۲ بار کلمه شهر ( تعداد ماه های سال ) و . . . روشنگر این حقیقت اند.

کتاب « سیر تحول قرآن » (۲۴) که از زاویه و با متدی دیگر در جستجوی کشف ترتیب نزول آیات سوره های قرآن بوده ، بدون پیش داوری و فرضیه ذهنی قبلی و تحمیل تئوری و تمایلات اعتقادى، به نتایجی رسیده است که نشان می دهد تعداد کلمات و آیات نازل شده در ظرف ذهن پیامبر ، در تمامی بیست و سه سال رسالت ، چه آن زمان که پیامبر فقط خدیجه ( س ) و علی ( ع ) را در کنار داشت و مذهبش مخفی بود، چه آن زمان که دعوتش علنی گشت و اسلام شبه جزیره را فرا گرفت و هر ماه در جنگ و جریانی اجتماعی بود و مناسباتی با دنیای آن روز پیدا کرد ، در همه حال ثابت و یکنواخت و « کیلی » ثابت ! داشته است ، این سخن یعنی استقلال وحی از تجربه درونی و بیرونی پیامبر !

جناب دکتر سروش عزیز،

با عذر خواهی از تصدیع و طولانی شدن کلام و با دعای سلامتی و سعادت و سبقت و سرعت در نیل به مغفرت و رحمت الهی برای شما ، سخن خود را با تکرار آیه ای که در ابتدای مطلب آوردم، و دعائی که از زبان راسخین علم به دنبال آن آمده است ، ختم می کنم: . . . و راسخان ( ریشه داران ) در علم گویند:
بدان باور داریم ، همه کتاب از جانب پروردگار ماست ، و تنها خردمندان پذیرای این پندند.
پروردگارا ، دل های ما را پس از آنکه هدایتمان کردی دستخوش انحراف مگردان
(تا درکشف مبهمات قرآن دچار لغزش نشویم) و از جانب خویش رحمتی بر ما ارزانی دار
که بخشاینده توئی ، تو

 
عبدالعلى بازرگان
اسفند ۱۳۸۶
 

--------------------------------------------------------------------------------

۱ - با خطاب های یا ایها النبی ، یا ایها الرسول ف یا ایها المزمل ، یا ایها المدثر ، یا نساء النبی و . . .

۲ - مثل توبه ۱۲۷ و احزاب ۶۹-۵۶-۵۳-۴۰-۲۱-۴ و مشابه آن

۳ - مثل بقره ۳۰ و ۳۴ اعراف ۱۱، حجر ۲۸ و . . .

۴ - حجر ۳۲ – ص ۷۵ و . . .

۵ - فصلت ۱۱ و ۱۲

۶ - نحل ۶۸ و ۶۹

۷ - طور ۲۵ ، مدثر ۷۴

۸ - ابراهیم ۲۱ ، غافر ۴۷ و حدید ۱۳

۹ - نحل ۳۲-۲۸

۱۰ - ابراهیم ۲۲

۱۱ - شورا ۵۲

۱۲ - عنکبوت ۴۸

۱۳ - در ۱۳ آیه از جمله اعراف ۲۰۳

۱۴- نساء ۱۰۶ – غافر ۵۵ – محمد ۱۹ – نصر ۳

۱۵- با توجه به مورد مشابه در سوره تکویر آیه ۱۹ و همچنین آیه ۹۷ سوره بقره می توان فهمید منظور از « رسول کریم » جبرئیل است.

۱۶ - عمدتاً در مواردی که مسئله توحید مطرح است و بندگان باید فقط نقش اورا بشناسند ، مثلاً در دعا ، عبادت ، توکل ، شکر و غیره.

۱۷- در یک جستجوی تحقیقی ، معلوم گشت که خداوند در قرآن ۳۲۶ بار خود را با ضمیر متکلم وحده ( من ) و ۱۷۷۲ بار با ضمیر متکلم مع الغیر ( ما ) معرفی کرده است . ارقام فوق که از یک جستجوی چشمی حاصل شده ممکن است کمتر از واقعیت و مشمول خطا باشد.

۱۸- مائده ۱۱۱ – وحی مستقیم خدا به حواریون حضرت عیسی برای ایمان به خدا و رسولش .

۱۹ - این ارقام البته مربوط به مواردی است که خداوند مستقیماً متکلم است ، امّا مواردی هم وجود دارد که از خدا به عنوان سوم شخص (هو= او) یاد می شود و وحی به « ا و » نسبت داده می شود( ۱۱ بار ) و یا فاعل وحی مجهول است ( ۱۴ بار ) .

۲۰ - مطالب از این به بعد خلاصه ای از نکاتی است که قبلاً در این زمینه از این قلم مطرح گشته است.

۲۱ - کتاب « پدیده قرآنی » صفحات ۱۵۸ و ۲۵۶

۲۲ - هرچند مبانی علمی این امور ، که فراوان نیز نقل می شود، برای این قلم ناشناخته است.

۲۳ - طور ۴۸ . . . تو زیر نظر ما هستی. . .

۲۴ - این کتاب از آثار مهندس مهدی بازرگان است که در سال ۱۳۴۵ در زندان قصر نوشته شد و برای اولین بار در سال ۱۳۵۵ توسط شرکت سهامی انتشار به چاپ رسید و بارها تجدید چاپ شد.
در کتاب دیگری به نام « جمله شناسی قرآن » که توسط همین نویسنده و ناشر عرضه گردیده است، متن قرآن با بسیاری از متون بشری همچون گلستان سعدی ، کلمات ژان پل سارتر و کتاب « دارالمجانین » محمد علی جمال زاده ، مقایسه گردیده و همه جا نظمِ حیرت آور ، در کنار بی نظمی و اغتشاش را ، از طریق جداول و نمودار نشان داده است.