نیامدن واژگان «معنی»، «یعنی» و مشتقات آنها در قرآن تصادفی نیست
| ||||
چگونه است که لفظ «معنی» و «یعنی» و مشتقات آنها در قرآن دیده نمیشود؟ نمیتوان آنرا تصادفی تلقی کرد؛ بهویژه آنکه در شرح مضامین ادبی نمیتوان لفظ «معنی» و «یعنی» را کنار گذاشت. همچنین، پدیدآمدن اصطلاحاتی همچون «عالم معنا»، «معنویت» و تفکیک عالم معنا از عالم واقعی، سبب قطع ارتباط میان زندگی واقعی و تصورات ذهنی ما شده است.
تا به حال چندین بخش از مصاحبه خبرنگار سرویس اندیشه و علم خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) با «علی طهماسبی»، متفکر برجسته نمادشناسی، اسطورهشناسی و دینپژوه معاصر تقدیم شد. اینک ادامه این گفتوگو را درباره ارجاع لفظ به وقایع، یا رابطه دال و مدلول در زبان قرآن کریم پی میگیریم. نویسنده کتاب «بودن دشوار آدمی» به اهمیت ارتباط ارجاع لفظ به معناهای بیگانه با امور واقع یا ارجاع لفظ به وقایع اشاره کرد و گفت: پیشتر گفته شد که رابطه الفاظ با مصداقهای عینی و طبیعی در زبان عرب در روزگار بعثت و مصداقهای عینی و طبیعی، نقش معناکننده را برای الفاظ داشتند و به اینگونه عرب روزگار بعثت، برای فهم یک لفظ ـ بهویژه الفاظی که امروزه به عنوان «اسم معنا» شناخته میشوند ـ نیازی به فرهنگنامه و کتب لغت نداشته است؛ به تعبیر دیگر، هر لفظی با الفاظ دیگر معنا نمیشد؛ بلکه هر لفظی ذهن مخاطب را به چیزی عینی و محسوس حواس معطوف میکرد. وی افزود: آنچه امروزه در زبان ادبی، به عنوان «معنا» مطرح است، عبارت است از صورتهایی ذهنی که مستقل از ذهن و جدای از تخیل آدمی، وجود ندارند؛ یعنی در زبان ادبی امروز، معمولا ارجاع لفظ به معنایی است که آن معنا یک واقعه وجودی در هستی دانسته نمیشود؛ بلکه «معنا» یک تصور ذهنی است که شاعر یا نویسنده خالق آن دانسته میشود. این تصور ذهنی، اگرچه عناصر تصویری خود را از عالم واقع انتزاع کرده است، اما این تصاویر در چینش تازهای قرار میگیرد و یک نظام مفهومی در ذهن پدید میآورد، نظامی که در بسیاری موارد نمیتواند پای خود را از چارچوب زبان بیرون بگذارد و شاید ربطی به وقایع هستی و نظام هستی هم نداشته باشد. اصطلاح «رابطه دال با دال» بیشتر معطوف به مضامین ادبی از این دست باشد و به گمان من همین یکی از وجوه افتراق زبان ادبی امروز با زبان دینی در روزگار بعثت میتواند باشد.
خالق کتاب «مریم؛ مادر کلمه» اذعان کرد: در زبان عرب روزگارز بعثت واژه «معنا»، «یعنی» و دیگر مشتقات آن، حضوری در زبان نداشته است و ممکن است این پرسش همچنان باقی بماند که چگونه است که لفظ «معنی» و «یعنی» و دیگر مشتقات آن در مجموعه واژگان قرآن دیده نمیشود؟ نمیتوان این مسئله را تصادفی تلقی کرد و بهگمان من بسی قابل تامل است؛ بهویژه آنکه ما امروز برای شرح مضامین ادبی نمیتوانیم لفظ «معنی» و «یعنی» را کنار بگذاریم. همچنین، پدیدآمدن اصطلاحات دیگری همچون «عالم معنا»، «معنویت» و تفکیک عالم معنا از عالم واقعی، سبب فاصله افتادن و حتی قطع ارتباط میان زندگی واقعی و تصورات ذهنی ما شده است. تصوراتی که آن را همان «عالم معنا» یا «معنویت» نامیدهایم. «علی طهماسبی» به واژه «معنا» اشاره کرد که امروزه در زبان مصطلح و معمول است و افزود: میتوان به جای واژه «معنا» از واژه «تبین» و مشتقات آن که در قرآن بسیار بهکار رفته است، سود برد. اما در ادامه متوجه میشویم که این الفاظ را نمیتوان جایگزین یکدیگر کرد و در عین حال به متن مقدس هم وفادار بود. میخواهم به این نکته اشاره کنم که سودجستن از واژه «معنا» در ارتباط با متن مقدس، ممکن است اندیشه ما را به عرصههای کاملا ذهنی و غیرواقعی بکشاند که نوعی گیرافتادن در میان دالهای بیمدلول است؛ در حالیکه در زندگی عملی، شاهد واقعیت پیچیده و در هم تنیدهای هستیم و قادر به گرهگشایی از کار خویش نیستیم. اما با توجه به کاربرد واژه تبین و مشتقات آن در قرآن، شاید اتفاق دیگری در اندیشه پدید آید.
«طهماسبی» ریشه واژه «تبین» را «بین» دانست و اظهار کرد: کلمه «بین» فاصله قابل رؤیت میان دو چیز را میگویند، یا چیزیکه از بین چیزهای دیگر تمیز داده میشود. این البته با کلمه «حد» (مرز) متفاوت است، «حد» مرز باریک میان دوچیز است نه چیزی بین چیزهای دیگر. اهمیت واژه «بین» شاید در این باشد که قابل رؤیت است و به وسعت چشمانداز مشاهدهگر است؛ هنگامیکه چیزی را، واقعهای را، یا صحنهای را مورد مطالعه و ارزیابی قرار میدهیم، معمولا آن را از چیزها و از وقایع دیگری که در کنار خود دارد بهگونهای برجستهتر در معرض دید خود قرار میدهیم. ترکیب «بین یدیه» که در قرآن بارها به کار رفته برای هر چیزی یا هر واقعهای گفته میشود که در فاصله میان دو دست بیننده قرار داشته باشد و بیننده بتواند تمامیت آن را به وضوح مشاهده کند. نویسنده «اندوه یعقوب» اذعان کرد: ما میتوانیم ذهن خود را از لفظ «ماه» به خود ماه معطوف کنیم(ارجاع لفظ به واقعیت، یا رابطه دال و مدلول) و به همین گونه میتوانیم برای همه اسمهایی که به اسم ذات مشهور شدهاند، مصداقهای عینی بیابیم. میتوانیم برای اغلب الفاظی که برای افعال و کنشها وضع شدهاند از قبیل آمد و رفت و امثالهم، وقایعی عینی و محسوس حواس ظاهر پیدا کنیم، اما این ارجاع لفظ به چیزها و به وقایع، تا هنگامی دوام میآورد که زبان نقشی ادبی، یا دینی به خود نگرفته باشد. وی افزود: دشواری فهم از آنجا آغاز میشود که اهل زبان بخواهند از واقعهای نادیدنی سخن بگویند. درست همینجا است که الفاظ، ممکن است مسیر خود را گم کنند و نتوانند ذهن مخاطب را به چیزی یا به واقعهای که گوینده مورد نظرش بوده، برسانند. و بسا که مخاطب، نزد خود درک متفاوتی از کلام گوینده پیدا کند که هیچ ربطی با منظور اصلی گوینده نداشته باشد. شاید بتوان گفت که واژه «تاویل» در قرآن به همین نکته اشاره دارد که چگونه ذهن مخاطب بتواند از زبان رمزی و استعاری و تمثیلی عبور کند و متوجه مقصود گوینده یا متوجه آن واقعهای بشود که این جملهها باید نگاه و ذهن مخاطب را به آن معطوف کند.
|